یه معینه و یه شلوار خوشگله

سلام .اول از همه از همه ی دوستای خوبی که زحمت کشیدند و با نظراتشون من و پسرم رو خوشحال کردند تشکر میکنم.  .اقا معین الدین جدیدا موقع عوض کردن لباساش میره سر کمد لباساش و یه شلوار که بقوله خودش (شبال خوشگل) رو در میاره با اصرار میگه برام بپوشش.حالا هر چی به این بچه بگی هوا گرمه و مناسب این فصل نیست مگه تو گوشش میره.هر چی بهش میگی معین جان قاشق رو درست بگیر دستت معین جان با دستت غذا نخورپسر گلم دست کثیفتو نمال اینور و اون ور نه گوشش به این حرفه بدهکار نیست. توی یه کتاب از اقای ولی سهامی  خوندم که اگه بچه البته تو سن بالای دو سال در کار بدش پافشاری کرد  و بعد چند بار با زبون راضی نشد به عنوان تنبیه توی یه اتاق که ترجیحا اتاق اسباب بازیهاش نباشه بزارید تا تنها بمونه وبعد چند دقیقه اگه اوردینش و باز همون کار رو تکرار کرد شما هم عمل خودتون رو تکرار کنید ولی باور کنید این کار رو هم امتحان کردم ولی اثری نداشت.لطفا راهنماییم کنید.راستی معین  قراره بره پیش مادر بزرگ و پدر بزرگش تا چند روزی رو مهمونشون باشه.مامان پریش بهش قول داده ببرتش دریا. وای چقدر عالی. خدا کنه هوا خوب باشه که این اتفاق قشنگ هم بیفته. راستی اینم یادم رفت بگم که قبلش می خواییم بریم خونه ی محمد جواد پسر عموی خوب و ناز اقا معین الدین که  فقط ۶ ماه از معین بزرگتره. 







عصر یک روز تعطیل

سلام دوستای خوب .امیدوارم  اخر هفته بهتون خوش گذشته باشه. به معین الدین که خیلی خوش گذشت. دوباره با امیر علی رفتند دده.یک جای خیلی قشنگ و خوش اب وهوا اولش که کلی ببعی دیدند.بعدش شروع کردند از رو زمین چوبای کوچولو جمع کردن بعد رسید به خاک بلند کردن بوسیله ی چوبا. کم کم زد به سرشون و شروع کردند به دستزدن به خاک دیگه رسید به مشت مشت خاک برداشتن و این ور و اون ور و ریختن رو سر و کله ی هم.اخر سر هم یوقت متوجه شدیم که اقا معین هی میگه مامان بابا خاکو خوودم(خوردم)معین نگو تمام لب و لوچه خاکی.بابای بردش لب یه چشمه ی قشنگ و دست رو شو شست ولی مگه دست بردار بودند تا اخرش شیطونی کردند اونم چه شیطونیی.بعد تو ماشین موقع برگشت شروع کردند به دعوا کردن کتک کاری البته بیشتر جنبه ی نمایشی داشت چون خودشون هم به این کارشون میخندیدند و طبق معمول پایان قصه های دده رفتن معین حمام و بعدشم لالا.راستی معین جدیدا از خامه عسل خیلی خوشش اومده وقتی جلوش بزاری دیگه نمیفهمه چقدر باید بخوره.یه چیز دیگه معین به مامان امیرعلی میگه خاله اکم(اکرم) بعضی وقتام میگه افکم یا اخم .میدونین چیه از بس عجله داره   که زودتر حرفشو به طرف مقابل بزنه برای اسونیه کار بعضی وقتا هم میگه مامان یا بابا .تصور کنید به  بابی امیرعلی بگه مامان چی میشه.نه شوخی کردم فرق بین مرد و زن رو میدونه به بابای امیرعلی وقتی عجله داره میگه بابا و بعدش  درستشو میگه.