عمو فیتیله ای ها عشق معین الدین
سلام یه روز گرم تابستونی شروع شده سمنان ساعت ۷ صبح من بابایی معین.راستی معین چرا پا نمیشه اهان من میدونم شاید فکر کرده امروزم مثل روزای دیگه باباش می خوادببرتش مهد کودک ولی اخه نیم وجبی مگه دیروز بهت نگفتم فردا مهد نداری میریم پیش عمو جونا. هوراااااااا این شادیه مامان معینه روز قبل از جشن عمو ها معین همش اسامیه عمو ها رو با خودش زمزمه میکنه عمو پوروتن(فروتن) عمو مسلمی عمو گلی عمو قنداد(قناد) خوبه همه چیز خیلی قشنگه اسمون زمین صبحونه ای که اصلا اون روز صبح خورده نشد د بچه پاشو الان ردیف اولیها رو میگیرنا معین: نه مهد کودک میمیریم( نمیریم) مامان: مهد کودک کجا بود پاشو میخواییم بریم پیش عمو ها.از نق زدناش و مقاومتهاش برای لباس پوشیدن فاکتور میگیریم. ساعت ۷:۴۵ نمی خواستیم به این زودی بریم. ولی یه دوست خوب زنگ زد و گفت الان کلی ادم اینجاست. بابا: سمانه چایی خنک شده ها بخور بریم سمانه: نه من دیگه چایی نمیخورم فقط زود برو ماشینو ببر بیرون تا ما بیاییم. دم در ورزشگاه ساعت ۸ کوچیک و بزرگ پیر و جوون هر کدوم با ده بیست تا بچه ی قد و نیم قد دارن داخل حیاط ورزشگاه میشن مامان با خودش گفت گمون نکنم با این وضعیت بتونم معینو بدمش به عمو ها اخی بیچاره معین ولی تلاش خودمو میکنم کلی ادم جلوی درب ورودی وایسادن. این روند تا ساعت ۸:۴۵ ادامه داره. فاجعست اون اقاهه داره میگه بچه ها پایین بشینن مامان باباها بالا رو صندلیها. معینو چیکارش کنم تازه من الان اینجا بین جمعیت پرس شدم. چطوری حتی اگه اجازه بدن با معین پایین بشینم از لای اون جمعیت بیام بیرون.( معین که نمی تونست تنهایی پایین بشینه هنوز کوچیکتر از این حرفا بود که دور از من باشه اونم تنها بدون مراقب) ولی هر جوری بود همون جایی که بچه ها میشستند نشستم( یعنی میگن یه جاهایی اشنا یا در واقع پارتی داشتن به درد میخوره اینجا هم یه اشنا به ما لطف کرد و با این کارش مجبور شد به خیلی از مامانای دیگه هم اجازه ی نشستن بده) از اینجا به بعدش دیگه حساب ساعت از دستم در رفته بود بچه ها شی شیطنتهاشون گرمای بیش از حد هوا اتز طرفی صبحونه نخورده با معین که همشم میگفت عمو جون و منم تقریبا به اندازه ی انتظارمون برای رسیدن عمو ها بهش میگفتم الان میان اونجا رو ببین. بالاخره انتظار به پایان رسید و عمو قناد و عمو نیکیار اومدن. نمی دونم چرا عمو ها خیلی دیرتر از اونا اومدن.راستش بین خودمون بمونه منم کلی بین جمعیت با بچه ها جیغ میزدم. وای الانم تمام عضلات دستم درد میکنه. و کوفتست بس که معینو سر جام هی مینداختمش هوا. میرسیم به قسمت قشنگ این رویای شیرین که حالا به واقعیت پیوسته بود.دیدم موبایلم زنگ میزنه. خانم دادگر مهربون بودن . ازم خواستند تا بگم کجا نشستم. ایشون خیلی زود جای من و معین رو پیدا کردند.معین پا به پای جمعیت ذوق میکرد و جیغ میکشید. انقدر عجله داشت برای رفتن پیش عمو ها که سر جاش با اینکه صدا به صدا نمیرسید جیغ میزد و عمو فروتن رو صدا میزد ولی صدا خیلی زیاد بود.موقع نمایش بود و عمو مسلمی از بچه ها خواست سر جاشون بشینند تا بتونه چند تا رو برای مسابقه انتخاب کنه. قطعا معین با سن کمش نمی تونست تو مسابقه شرکت کنه و منم نمی تونستم معینو از بین اون همه بچه بفرستمش بالا ولی عمو فروتن مهربون اومدن و معین رو بردن بالا. در تمام مدتی که مسابقه برگزار میشد معین یا سرش پایین بود و کف سالنو دید میزد یا مات مسابقه شده بود.حتی اسمشو نگفت .عمو فروتن بغلش کرد و چند کلام باهاش صحبت کرد.من داشتم ازشون فیلم میگرفتم. بعدشم با یه جایزه تو بغل عمو فروتن اومد پیش من. تو بغل عمو فروتن هیچی نگفت فقط با عشق نگاش میکرد. نگاهای پسرمو میشناسم. نگاش از ترس نبود از خجالتم نبود از عشق بود. راستی فکر میکنید داشت تو دلش به عمو ی مهربونش چی میگفت؟؟تقریبا جشن داشت تموم میشد که دیدم بابایی یه گوشه وایساده و بعدا گفت تموم مدتی که معین بالا پیش عمو ها بود منم اینجا بودم و نگاهش میکردم.
سلام. ماتازه به سمنان منتقل شدیم . من و دخترم هم اونجا بودیم . خوشحالم که یه وبلاگ سمنانی رو پیدا کردم . من معین جون رو دیدم. موفق باشین.
سمانه خیلی خوشحال هستم
انگار رژین به ارزوش رسیده و من واقعا خوشحالم که بچه نازت به ارزوش رسید من قلبا افتخار میکنم و شادمممممممممممم
سلام
عکسشو دیدم عمو قناد خوب تو دل بچه ها جا افتاد
این فیتیله عجب دل بچه ها رو برده نه؟ من از شاینا زمانی که فقط چهارماهه بود فیلم دارم که داره با آهنگای اونا تو بغل خاله اش دست و پا میزنه و زل زده به تلویزیون... خوشحالم که معین کوچولو به آرزوش رسید. ایشاله همیشه به مهمه آرزوهای قشنگش برسه
من به خاطر تو رفتم برنامه عمو فیتیله رو دیدم
کنجکاو شده بودم
ببخشید شما؟؟؟؟؟ممنون ولی کی و کجا برنامه رو دیدید. حالا خوب بود یا نه؟؟؟؟؟؟
الهی ... بالاخره این گل پسر موفق شد عمو فیتیله ای ها رو ببینه .
چقدر خوشحال شدم معین عشقشو دید.....الهی...
کاش همه آرزوهای ما هم مثل بچه ها شیرین و قشنگ بود..
ببوسشش
سمانه جون منظور من همین برنامه ای هست که شبکه ۲ میزاره
من تا حالا ندیده بودم رفتم ایران از خواهرم پرسیدم گفت شبکه ۲ میده
مگه همین برنامه مورد علاقش نیست؟
اره رویا جون. من متوجه منظورت شدم ولی دلم می خواست نظرتو هم بدونم. مرسی. خلود جون رو از طرف من ببوسش.
تبریک میگم کلی حال کرده !!!!
چرا بیشتر عکس نذاشتی؟؟؟ راستی سمانه جون چند وقت پیش IDمسنجرمو میخواستی شرمنده که جوابم دیر شد ولی من الان آی دی ندارم
معین ببوس بازم عکس بذار
چون بلاگفا نیستی بروز شدنتو تو وبلاگ دوستان نمیبینم اگه وقت داشتی بروز شدنتو بهم خبر بده لطفآ....
چشم حتما. در مورد عکسا اخه دوربین رو جناب معین خان شستن در نتیجه سوخته و زیاد عکس نگرفتم. همینا هم کلی خاطره بود البته به اضافه ی چند تا دیگه که نذاشتم.. در هر صورتا ممنون.
سلام سمانه جون
خوبی؟ بابا ما هم ارادت خاصی به این رکورد دار شیطنت در تاپیک داریم.
الهی قربونش برم که اینقدر کوشولویی قیافش مظلوم بوده.
هزار تا بوس و گل از طرف منو شهراد
ممنون *مرجان* جون. شهرادو ببوسش.
سلام ....مرسی که وبلاگ دختر و پسرم سر زدید ......... از قول اون کوچولوها هم ازتون تشکرمیکنم
الهی قربون این آقای معین خوشگل.......خیلی نازه ماشاءاله واسش اسپند دود کنید !!
سلاتم ممنون به ما سر زدین فدای پسرخوشگل.ببوسش از طرف من
سلام سمانه جون .ممنون که برام پیام گذاشتین . خوشحال میشم اگه برام اینکارو انجام بدین.فقط یادتون باشه اسم پسر من شایان نه ارش .باز هم سپاسگزارم .
بیصبرانه منتظرم. پسر گلتون رو ببوسید .
سلام سلام دروغ چرا نصفه خوندم مطالبتو خونهمون بمب ترکیده توش برم تا دانیال بیدار نشده مرتب کنم شب میام میخونم همه را من هم لینکتون میکنم راستی من هنوز از جیش نگرفتمش من هم تنبلم یعنی اصلا حوصله ندارم هی ببرم سر پا بگیرم دارم الان که پوشکه بهش میگم که هر وقت داشتی بگو اونم میگه من هم میگم افرین که گفتی بکن تو پوشک ولی از ۵ بار جیش ۳ بار را میگه وقتی همه را گفت بازش میکنم پس حالا حالا ها نهضت ادامه دارد
سلام عزیزم چه وبلاگ جالبی عکس بچگیهای معین رو خدای من ماشالله خیلی نازه خدا بهت ببخشه
راستی نمیدونم نظر اخریم ثبت شد یا نه اگه نشده بگو دوباره طومارمون را بنویسیم
سلام نه ثبت نشد
راستی خودم فهمیدم دو تا وبلاگ داری
و اما نظرم نوشته بودم که من بچه که بودم یه بار این عمو قناد با قلقلی اومدن مدرسه ما این قلقلی خیلی بد اخلاق بود خب بچه اول دبستان وقتی یکی از شخصیتای محبوب تلویزیونی را میبینه به طبع هی اسمشو میگه هی جیغ میزنه ولی این اقای قلقلی بد اخلاق سر ما داد زد قبل از اینکه بره روی سن و دعوامون کرد چه صدای کلفتی هم داشت من همیشه تو ذهن کودکانه فکر میکردم واقعا قلقلی نمیتونه حرف بزنه تصور کن با ذهنیت من از اون ادم یه مرد کوچولو مهربون بدون صدا ولی اونی که دیدم یه مرد گنده بد اخلاق صدا کلفت از اون روز به بعد هر وقت این قناد خان را دیدم کانال را عوض کردم تا حالا این برنامه فیتیله را ندیدم
این یه خاطره ما ولی در مورد معین
خوش بهحالتون ظاهرا خوب غذا میخوره دانیال فقط عاشق شیره البته از ۱ سالگی به بعد بهتر شده ولی کلا ۵ روز خوب میخوره ۴ روز بد یعنی هیچی نمی خوره تا ۱ ماه پیشم عاشق نیمرو بود ولی الان لب نمیزنه معین راببوس راستی دوربین خشک شد یا سوخت
سلام معین الدین جون
خوشحالم که باهات دوست شدم
دوست داشتم عکسای بیشتری ازت ببینم در ضمن رنگی باش آخه ما کوچولو ها از اشکال و مناظر رنگی خیلی لذت میبریم
بازم بیا پیشم
می بوسمت
سلام ارشا جون ممنون از لطفت. اخه مامانم داشت با فتو شاب کار میکرد دستش خورد به یه دکمه ای و همش سیاه سفید شد تا بیاد درستش کنه اینا موند تو وبلاگم برش میداریم با تو هم نظرم.
سلام خاله سمانه
من هم از آشنایی با شما و معین جان خیلی خوشحالم. با تشکر از این که من رو لینک کردین من هم شما رو لینک می کنم. راستی وبلاگ داداشم آرین رو هم دیدین؟ آدرسش رو براتون می ذارم:
arianbagheri.blogfa.ir
سلام آقا معین گل
خوش به حالت که عمو ها رو دیدی دعا کن منن بتونی برم برنامشون و اونها رو ببینم
ایشالله. شیطون بلای تاپیک شیطنت.مواظب خودت باش عزیزم.
سلام سمانه جان ببخشید اگه من دیر اومدم آخه ایلیا اصلا برام وقت خالی نذاشته
راستی پسرت خیلی نازه من هم شمارو لینک کردم به امید آشنایی بیشتر.
سلام ممنون از لطفت. ایلیا ی گل رو هم ببوس.
سلام معین جونم زود بیا عکسای جدیدمو ببین.
سلام
سلام به معین الدین عزیز و ماما جونش .پسر من هم خیلی عمو فیتیله ایها رو دوست داره .وبتون خیلی خوشگله .با اجازه لینکیدیمتون