خرابکاری فقط همین

سلام عشق مامان. بازم تنبلی کردم و خیلی وقته وبلاگت رو اپ نکردم ولی مهم نیست مهم الانه که می خوام بنویسم.     

Image and video hosting by TinyPic

قربون اون لجبازیات. ببین چطوری داری مامانو اذیت میکنی. دو روز پیش که زدی مموری کارت موبایل منو شکوندی  اه اه اه من موندم چطوری از تو موبایل درش اوردی.   دیروز  انقدر سیم موس کامپیوتر مامان رو تکون دادی که بیچاره فیشش پودر شد. خوب امروزم که زدی یه گلدون خیلی خوشگل مامان رو شکوندی. خودت قضاوت کن من چیکار کنم. خودمم موندم یعنی هم من وهم بابات.  راستی امروز یه خرابکاریه دیگه هم کردی که به روایت تصویر بدون شرح خواهد بود:

 

 Image and video hosting by TinyPic

نشد دیگه از گImage and video hosting by TinyPicلدون شکسته عکس بگیرم تا وقتی بزرگ شدی ببینی چه بلاهایی به سر مامانت می اوردی ولی فکر کنم همینا کافی باشه. راستی هفته ی دیگه قراره دوباره بریم شمال پیش مامان پریا. اگه گذر زمان رو میفهمیدی الان کلی ذوق میکردی ولی میدونی تو همیشه اون روز صبح که می خواییم بریم شمال خودت زودتر پامیشی و کلی بی خودی ذوق میکنی از همون وقتی که خیلی نینی بودی تا حالا. خدا کنه هوا خوب باشه تا بتونیم بریم دریا. مامان پری وقتی  داستان خرابکاریهاتو میشنوه میگه  معین اومدی خونمون خرابکاری نکنیها. تو هم جرات نداری نزدیک تلویزیونش بشی. البته بیچاره این همه مواظبه ولی شما  با اسباببازیت یه خط گنده رو صفحه ی تلویزیونشون کشیدی. تازه  رو مبلای نو شون هم مازیکی کردی. دیگه چی بگم پسر. الان از خواب پاشدی و با چشای معصومت داری منو نگاه میکنی و میگی بگل من( منو بغل کن). منم میام الان گل پسرم وایسا این عکس اخری رو هم بزارم. بازم میام. تا بعد خدا حافظ.

 

نظرات 8 + ارسال نظر
شایلی یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 11:29 ق.ظ http://www.shaina1386.blogfa.com

سلام به یه مامان صبور
وای وای که این گل پسر چه آتیش پاره ای شده!!! آخه اون قیافه مظلوم بهش نمیاد اینقدر شیطونی کنه... ولی راستشو بخوای چشماش برق شیطنت داره!!
سفر خوبی داشته باشین و ایشاله بتونین دریا هم برین. خوش به حالتون دلم شمال خواست... اون وروجک شیطونو ببوس

sarvenaz شنبه 22 تیر 1387 ساعت 09:23 ب.ظ http://www.sarvenaz707.blogfa.com

سلام سمانه عزیزم خوبی ماشالله پسرت هم نازه هم شیطون خدا بهت ببخشه عزیزم
از طرف من ببوسش من هم دوستت دارم
خوب بریم سر جواب سوالاتت
اول اسم واقعی بابا حجت که جاوید بود
مادر خوندم که صدیقه بود
شوهرم میلاد تو کتاب نوشته اسم اصلیش دانیال هست
صدیقه که مادرخوندم تو کتاب نوشته یعنی همون صغری که فوت شده
جاوید چند سالی هست سکته کرده و الان روزی هزار بار مرگ خودش رو از خدا میخواد هر بار هم که باهاش حرف میزنم میگه دوای من فقط دیدن تو هست تو رو ببینم شفا میگیرم البته پشت تلفن من چیزی شبیه زوزه نمیشنوم ولی دختر حجت یا همون جاوید ارزو برام اینها رو میگه

شوهرم زمانی خوب شد که ما از خانوادش دور شدیم وبه قول معروف کم کم قلقش اومد دستم وخوب دیگه دخالتهای بیجا خانوادش هم نبود شکر خدا کم کم بهتر شد
اسم اصلی فروغ فخری هست
اسم اصلی حمید بدیعی پدرم حسن باقری هست
مادر فخری سالها پیش فوت کرد یعنی حدود 5 سال پیش
مادر حسن بابام زنده هست و داره زندگیش رو میکنه خونش رو هم عوض کرده الان تو یوسف اباد زندگی میکنه

سروناز یکشنبه 23 تیر 1387 ساعت 02:31 ب.ظ

سلام سمانه جون امیدوارم خوب باشی عزیزم
پسر گلت چکار میکنه
از طرف من ببوسش
عزیزم من متولد سال 1361 هستم
اگر زنده باشم سال دیگه تابستون میام ایران واما پدرم نه عزیزم دیگه برام مهم نیست اون پدر از نظر من مرده به خودش هم گفتم نشستم تا عدالت خدا رو در حقت نگاه کنم
واما صبر من فقط به خاطر بچم بود نمیخواستم بلایی که سر من اومده سر اونهم بیاد و خدا رو شکر صبرم نتیجه داد ولی هر گز تو دنیا مادرشوهر وپدرم وفخری رو نمیبخشم چون کاری کردن که واقعا سوختم تو زندگی خوشبختانه با هیچ یک از اقوام مادری ومادرم تماس ندارم البته نمیشه به اون زن گفت مادر
و با اقوام پدری 2 از عمهام با من تماس دارن عمع لیدا تو کتاب نوشته شده اسم اصلیش عمع لیلا هست اون با من تماس داره
و عمه زهرا اسم اصلیش زری هست اون هم با من تماس داره
و مادر پدرم
دیگه با بقیه تماس ندارم
من الان چند روزی مریض بودم بهتر بشم حتما میام سایت باهم بیشتر حرف میزنیم پسر نازت رو ببوس دوستت دارم هر سوال دیگه ای هم داشتی بپرس

سروناز یکشنبه 23 تیر 1387 ساعت 07:19 ب.ظ

سلام عزیزم خوبی پسر نازت چطوره
عزیزم من سال 75 عروسی کردم
سال 74 مادر خوندم فوت کرد
من دختر جاوید رو دوست دارم خیلی
الان فقط دلم برای جاوید میسوزه همین چون به شدت بیماره واصلا حال و رز خوشی نداره
چند هفته خونه نادر پسر خالم بودم که اسمش اصلیش ناصر بود که متاسفانه چند سالی فوت کرده
فهمیمه اسم اصلیش فریبا هست اون هم در حال چاپیدن پولهای بابام ومتاسفانه ادم پست ورذلی هست اصلیتش هم مال رشت هستند
قربونت برم هر چی دوست داری بپرس عزیزم بوسسسسسسسسسسسس

حوریه دوشنبه 24 تیر 1387 ساعت 10:28 ق.ظ http://www.shayan86.blogfa.com

سلام سمانه جوووووون
الهی بگردم ... بابا این پسرت اقاهههههههههههههه ... اینقدر از شیطنتاش مینویسی ... من اپم بیا

مریم -مامان آرتین سه‌شنبه 25 تیر 1387 ساعت 09:44 ق.ظ

سلام سمانه جون
مرسی از اینکه به وب لاگ من میایی و متشکرم از نظراتت

چشم حتما بعد از رسیدن اولین کارم این هست که یه کامپیوتر بخرم تا ارتباطم با دوستانم به روز باشه

تا بعد
خدانگهدار

عمو باربد سه‌شنبه 25 تیر 1387 ساعت 09:57 ب.ظ http://amoobarbod.blogfa.com

سلام
اگر مایلید عکسهای جدید عمو پورنگ و... را ببینید به من سر بزنید

sharina یکشنبه 3 آبان 1388 ساعت 01:07 ب.ظ http://sharina.blogfa.com

سلام سمانه جون شارینا خیلی دوست داره امیدوارم بتونیم زحماتتو جبران کنیم راستی منم دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد