معین الدین و خودکارای سحر امیز

سلام به همه ی دوستای خوب وگل گلاب معین الدین. خوبین؟مامانای مهربونتون چطورند؟امیدوارم هیچکدومتون مریض نباشیدو الان در حال بازی و شادی باشین. خوب بگذریم معین الدین امروز رفت پیش یک دوست خوب دیگش که اسمش علی هستش. علی از معین الدین ۱۲ روز بزرگتره .خیلی وقت بود همدیگر رو ندیده بودند. پسر خوب و مهربونم مثل همیشه کلی ذوق کرد علی رو دید. بعد از سلام و احوال پرسی اون دو تا وروجک شروع کردند به بازی و شیطونی. معین الدین چند تا مداد رنگی و خودکار تو دستش بود مثل همیشه اخه عادت داره که همیشه این جور چیزا تو دستش باشه. علی اقای گل که معروفه به علی کوچولو هم چند تا مداد تو دستش بود اقا معین شروع کرد به جیغ زدن و لج کردن که من مدادای علی رو هم می خوام. دیگه مامانشو حسابی کلافه کرده بود تا اخرش گریه کرد ولی مامانش زیر بار حرف معین نرفت. بچه ی خوب باید بدونه که نباید به وسایل دیگرون دست بزنه .علی هم دلش می خواست مدادای خودشو داشته باشه. خلاصه تا خود خونه گریه کرد وقتی هم که طناز یه دوست جون دیگشو تو خیابون دید بازم گریه کرد. سابقه نداشت انقدر زیاد گریه کنه.بابایش دیشب مامانیش رو دعوا کرد وگفت:باید همه ی خودکارا ومدادا رو از دست معین بگیری ویه جایی قایم کنی. خدای نکرده میره تو چشش. ولی من موندم با این همه علاقه ای که بهشون داره باید چیکار کنم. چند روز پیشا وقتی نشستم پشت کامپیوتر وخواستم یه چیزی یاد داشت کنم هر چی دنبال یه قلم یه خودکار یه چیزی که بتونم یادداشت کنم گشتم پیداش نکردم و این خیلی بده که نتونی تو خونه یه خودکار نگه داری. موندم چیکار کنم. راستی معین الدین الان شعر تاب تاب عباسی و چشم چشم دو ابرو ویه توب دارم قلقلیه و بماند چند تا از شعرهای توپ و قشنگ برنامه فیتیله رو حفظه. اسم اکثر حیوونای اهلی رو میدونه. دیروز باباش براش یه کتاب خوب که عکس حیوونا توش بود  گرفت. دم در خونه معرکه راه انداخته بود. کلی بچه ی ریز و درشت رو دور خودش جمع کرده بود و کتابش رو بهشون نشون می داد. جالب اینجاست که وقتی عکس پیشی یا هاپو رو نشون میداد بلافاصله میگفت  منو می خوره منو میخوره. یه چیز دیگه واون این که وقتی میخواد یه جمله بگه مثلا میگه غذا خوردم من. اومدم من.میتسم من(می ترسم).خدا نکنه اب بخواد بدون معطلی  چند بار پشت سر هم میگه اب بده اب بده اب بده. وقتی هوس کنه ابشو تو شیشه شیرش بخوره میگه: سیسه بده (شیشه). خوب تا بعد خدانگه دار همتون.
نظرات 5 + ارسال نظر
شهراد سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 07:23 ق.ظ http://aghashahrad.blogfa.com

سلام معین الدین جون
خوفی؟ عسیسم تو که از شیطنت دیگه رو دست من بلند شدی.
نازی !
مرسی از آرزوهای خوبت در مورد سفر ما.
مامیم می گه چشم واسه همه نی نی ها می خواد دعا کنه و از امام رضا قول بگیره که خودش حافظشون باشه دیگه مریض نشن.
البته می گه اگه قابل باشیم.

مامان مرجان سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 12:53 ب.ظ http://www.shayan86.blogfa.com

ای پسری شیطون شایانی بعدا میاد پیشت درس بگیره شیطونیو

نسیم مامان آرتین سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 01:11 ب.ظ

ما چند وقتی نبودیم.. دیدم چند تاپست جدید گذاشتی
عزیزم دوربین ما canon - power shot A400 مگا پیکسله ۳
قدیمیه.. من ۴ سال پیش خریدمش..
وای چیکار میکنی با شیطونیای معین؟؟ ولی خیلی مواظب باش.. مداد و خودکار خطرناکه.. اصلا نسلشن رو از تو خونه ریشه کن کن یه مدتی که عاقه اش بیفته..
عوضش بهش مداد شمعی بده.. اونقدر سفت و تیز نیستن

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 12:41 ق.ظ

افرین به تو و دوستان گلت

سمیرا مامان رژین چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 05:53 ب.ظ http://rojin1385.blogfa.com

سلام معین الدین خوبی دیروز قالبم به هم ریخت و حالم گرفته شد امیدوارم مال هیچکس به هم نریزه
منتظر خاطرات خوشت هستم راستی نمی دونمفرمت عکس شما چی بود که تو فتو ادیتور نمی اومد اخه مندیروز فتو ادیتور را دانلود کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد