-
یادی از گذشته معین
چهارشنبه 16 مرداد 1387 13:52
معین الدین تو ۶ ماهگی اولین غذاش که لعاب برنج بود خورد هیچ وقت با شیر پاستوریزه براش فرنی درست نکردم چون حساسیت داشت.تو هفت ماهگی نشست.تو هشت ماهگی دو تا دندون پایینش رو در اورد. تو همون موقعها چهار دست و پا رفت بدون اینکه حتی یه ذره سینه خیز بره. تو یه سالگی راه رفت. و وقتی وارد دو سالگی شد تقربا همه ی منظورش رو با...
-
عمو فیتیله ای ها عشق معین الدین
چهارشنبه 2 مرداد 1387 16:23
سلام یه روز گرم تابستونی شروع شده سمنان ساعت ۷ صبح من بابایی معین.راستی معین چرا پا نمیشه اهان من میدونم شاید فکر کرده امروزم مثل روزای دیگه باباش می خوادببرتش مهد کودک ولی اخه نیم وجبی مگه دیروز بهت نگفتم فردا مهد نداری میریم پیش عمو جونا. هوراااااااا این شادیه مامان معینه روز قبل از جشن عمو ها معین همش اسامیه عمو ها...
-
معین تو بغل عمو فروتن در حال گپ و گفتگو
چهارشنبه 2 مرداد 1387 16:22
-
خرابکاری فقط همین
جمعه 14 تیر 1387 14:49
سلام عشق مامان. بازم تنبلی کردم و خیلی وقته وبلاگت رو اپ نکردم ولی مهم نیست مهم الانه که می خوام بنویسم. قربون اون لجبازیات. ببین چطوری داری مامانو اذیت میکنی. دو روز پیش که زدی مموری کارت موبایل منو شکوندی اه اه اه من موندم چطوری از تو موبایل درش اوردی. دیروز انقدر سیم موس کامپیوتر مامان رو تکون دادی که بیچاره فیشش...
-
معین الدین و ژل پنیر برای موهاش
دوشنبه 3 تیر 1387 16:04
سلام.حال واحوالا چطوره.اگه از من فلک زده حال بپرسید اول گویم خدا راشکر چون نفسی میاید و میرود.ولی چرا فلک زده دلیلش را خدمتتون عرض میکنم. به مدت ۱۰ روزه که اقا معین خرابکاریهای تازه رو پیش گرفته و امان از اهل خانه بریده.حالا میپرسید چه خرابکاریهایی شرح میدم براتون.اول بزارید قضیه ی ژل پنیر رو براتون تعریف کنم.قضیه...
-
معین الدین به روایت تصویر و ....
چهارشنبه 29 خرداد 1387 19:17
اول سلام وبعد توضیح در مورد عکسا . این عکس روزیه که رفته بودم خونه ی یانا طلا اینا.همون روزی که کلی هم مثل همیشه شیطونی کردم.البته امیر علی بنده خدا مریض بود و زیاد شیطونی نمی کرد ولی عوضش یانا همش گریه میکرد اخه دلش درد میکرد این عکس هم ا ون موقعیه که رفته بودیم خونه ی محمد جواد پسر عمو ی خوبم مهمونی.اخه اونا از ما...
-
معین الدین زرنگ و با هوش
دوشنبه 27 خرداد 1387 18:10
سلام سلام. معین الدین کوچولو دیگه داره بزرگ میشه. مرد میشه. ذوق و استعدادش تو هنر و بازیگری منو کشته. بچم همش نمایشهای برنامه ی فیتیله رو با من تمرین میکنه. مثلا یه بار نمایش کتابخونه ی فیتیله ای ها رو دید و بعدش یه کتاب دستش گرفت و هی میگفت هیس هیس و من هم باید از خودم صدا در می اوردم و درست مثل عمو های فیتیله بازی...
-
معین الدین مریضی مسافرت
چهارشنبه 22 خرداد 1387 14:11
سلام سلام یه سلام به قشنگیه صورت ماهتون .دوستای خوبم چطور مطورین. اقا معین الدین که تازه داره یکم حالش رو به راه میشه. یعنی اولش که هفته ی پیش باشه مریض شد والان داره خوب میشه. بزارین از اولش بگم. معین الدین یه روز که اتفاقا از اون روزایی بود که کلی هم پدر و مادرشو اذیت کرده بود مریض شد البته از این مریضیها که تو...
-
یه معینه و یه شلوار خوشگله
یکشنبه 12 خرداد 1387 14:52
سلام .اول از همه از همه ی دوستای خوبی که زحمت کشیدند و با نظراتشون من و پسرم رو خوشحال کردند تشکر میکنم. .اقا معین الدین جدیدا موقع عوض کردن لباساش میره سر کمد لباساش و یه شلوار که بقوله خودش (شبال خوشگل) رو در میاره با اصرار میگه برام بپوشش.حالا هر چی به این بچه بگی هوا گرمه و مناسب این فصل نیست مگه تو گوشش میره.هر...
-
عصر یک روز تعطیل
یکشنبه 5 خرداد 1387 16:01
سلام دوستای خوب .امیدوارم اخر هفته بهتون خوش گذشته باشه. به معین الدین که خیلی خوش گذشت. دوباره با امیر علی رفتند دده.یک جای خیلی قشنگ و خوش اب وهوا اولش که کلی ببعی دیدند.بعدش شروع کردند از رو زمین چوبای کوچولو جمع کردن بعد رسید به خاک بلند کردن بوسیله ی چوبا. کم کم زد به سرشون و شروع کردند به دستزدن به خاک دیگه رسید...
-
معین الدین ودردسر برای مامان بابا
جمعه 3 خرداد 1387 13:29
سلام دوستای خوبم. معین الدین دیروز همش لج می کردیعنی هرجا که میبردیمش اولش خوب بودا ولی بعدش شروع میکرد به گریه و دلیلش هم این بود که این اقای محترم از وسایل بازیی که در اختیارش میزاشتن درست استفاده نمی کرد. مثلا وقتی بردیمش بقول خودش اگوگ اصلا سوار نشد و همش بغل باباش بود وقتی هم که اوردیمش بیرون شروع کرد به گریه....
-
اولین محبتی که معین ادین نثار دوستش کرد
پنجشنبه 2 خرداد 1387 14:53
دوستای خوبم سلام. حالتون چطوره؟خوبید؟دماغاتون چاقه؟مامان بابا خوبن؟اذیتشون که نمی کنین.بچه ها معین الدین دیروز برای اولین بار رفت تو کوچه و کلی با همسایه ها بازی کرد. البته تا قبل این با مامانش اونم با دوچرخه دده می رفت ولی دیروزبا روزای دیگه کلی فرق داشت. کلی بادکنک خریده بود ومامانش فقط یکیشو براش باد کرد. یه کوچولو...
-
معین الدین و خودکارای سحر امیز
دوشنبه 30 اردیبهشت 1387 15:14
سلام به همه ی دوستای خوب وگل گلاب معین الدین. خوبین؟مامانای مهربونتون چطورند؟امیدوارم هیچکدومتون مریض نباشیدو الان در حال بازی و شادی باشین. خوب بگذریم معین الدین امروز رفت پیش یک دوست خوب دیگش که اسمش علی هستش. علی از معین الدین ۱۲ روز بزرگتره .خیلی وقت بود همدیگر رو ندیده بودند. پسر خوب و مهربونم مثل همیشه کلی ذوق...
-
دیدار دوباره معین الدین و امیر علی
یکشنبه 29 اردیبهشت 1387 13:07
سلام. دیروز معین بعد از مدتها دوست خوبشو دید و کلی ذوق کرد. امیر علی از معین الدین یک سال بزرگتره . نکته ی جالبی که تو رابطه ی دوستیه این دو تا گل پسر هست اینه که همیشه در ابتدای دیدارشون ذوق میکنند و کلی جیغ میزنندو اسم هم رو با علاقه صدا میزنند ولی بعد گذشت زمان کمی شروع میکنند به ناسازگاری. منظورم اینه که خلاصه هر...
-
جواب سوال و عکسهای جدید دیروز و امروز
شنبه 28 اردیبهشت 1387 14:11
سلام دوستای خوبم. اول جواب سوالمو که پرسیده بودم بعد اینکه معین عینک رو شکوند من چیکار کردم رو بدم.جواب:من اصلا هیچی بهش نگفتم اومدیم خونه گل پسر باقی مانده ی لاشه ی عینک رو هم نابود کرد.حتی شیشه های اونو هم تکه تکه کردو بدنه رو از وسط دو نیم کرد و تیکه های عینک رفت تو سطل اشغال.در مورد عکسای امروز بترتیب از اول:دیروز...
-
زلزله تو اتاق یانا طلا
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1387 14:20
سلام. معین الدین دوباره اومد با گزارشایی از خرابکاریهاش. جدیدا حسابی خونه ی مامانش رو کثیف میکنه. تاب و توان مامانش رو گرفته. لحظه ای نمی زاره اسباب بازیهاش رو جمع کنن. همش وسط اتاق اونم اتاق خودش نه تو هال و پذیرایی پخش و پلاست. دیروز با مامانش رفته بود خونه ی یانا طلا. به محض ورودش به اتاق نینی کوچولو شروع کرد به...
-
فیتیه جمعه تعطیله
جمعه 20 اردیبهشت 1387 19:56
سلام به همه ی دوستای مهربون.عکس معین تو ۵ماهگیش رو میبینین. راستش امروز ازش عکس نگرفتم ولی این عکسو خیلی دوست دارم. راستی یه چیز جالب امروز طبق معمول همیشه با خانواده رفتیم پارک موقع برگشت توقفی کوتاه جلوی یه مغازه داشتیم یهو چشم معین خورد به یه اقایی که سیگار میکشید رو کرد به من و گفت سوت میزنه سوت میزنه و منم کلی...
-
عکسای قدیمیه معین الدین
جمعه 20 اردیبهشت 1387 07:48
تو اولین عکس معین حدود ۶ ماهشه. دومین عکس عکس مادر بزرگمه که پارسال بهمن ماه فوت شدند. سومی معین تو اولین بهار عمرشه اون موقع دو ماهش بود.سومی معین تو ده روز اول عمرشه و چهارمی معین تو شیش ماهگی در حال سفر به قم و میبینین اونم پستونک خور حرفه ای بود.پنجمی هم معین االدین تو دومین بهار عمرشه و پدر جونش اونو کرده تو...
-
معین الدین شکلاتی
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1387 13:22
سلام .سلام صد تا سلام. معین الدین رو میبینین خودشو به چه روزی انداخته اخرش این شکلات خوردن کار دستش دادو سر وصورتشو شکلاتی کرد. در مورد اون یکی عکسم باید بگم طبق معمول رفته بود پارک و تو پارک فقط با اهنگ می رقصید وبس هر چی بهش میگفتیم بیا سوار ماشن شو بیا سوار هلیکوپتر شو میگفت نه میمیام(نمیام). جدیدا اگه یه چیزی...
-
شعر خوندن معین الدین
سهشنبه 17 اردیبهشت 1387 16:15
سلام دوباره .می خوام شعر چشم چشم دو ابرو رو که عمو فیتیله ای ها تو برنامشون خوندنو معین الدینم هم به زبون خودش گاه گاهی میخونه رو بنویسم البته جدیدا اگه یه کارهایی که نباید بکنه رو بکنه چون میدونه با خوندن این شعر از خود بی خود میشم سریع شروع میکنه به خوندنش. خوب حالا گوش کنید : چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن یه گردو چوب...
-
ادامه ی دیروز
سهشنبه 17 اردیبهشت 1387 07:38
کنار گاز. در حال تفکر.
-
معین دیگه می خواد جیششو بگه
دوشنبه 16 اردیبهشت 1387 14:14
همانطوری که گفتم معین الدین از امروز صبح میره تو دسشویی وجیش میکنه .البته چون شرت اموزشی براش میپوشم خیالم راحته و تند تند میبرمش دسشویی. حالا باید ببینیم که خودش چقدر پشتکار داره اگه مثل از شیر گرفتنش باشه که عالی میشه. امروز سر ناهار داشت ادای عمو جون ها رو در می اورد که تو یکی از برنامه هاشون با وسایل اشپز خونه ساز...
-
دیدار از یک نینیه کوچولو ناز که تازه اومده تو این دنیا
یکشنبه 15 اردیبهشت 1387 19:18
اسم این دختر کوچولوی نازنازی یاناست و ۴۰ روزشه . دوست جدید معین الدین
-
خرابکاری معین الدین به روایت تصویر
یکشنبه 15 اردیبهشت 1387 13:59
خوب فکر نکنم نیاز به توضیح باشه ولی در مورد اون عروسک بگم که خود معین الدین رفت واز تو کمدش لباساشو اورد وگفت بیپوس ...سبال بیپوس(بپوش..شلوار بپوش)و در اخر هم بگم وقتی یه خرابکاریی میکنه میگه ایبندوله(عیب نداره). امروزم وقتی داشتم براش ناهار درست میکردم بهم گفت دوست دالم. والسلام
-
فیتیله ببین شکلات بخور لالاکن
یکشنبه 15 اردیبهشت 1387 13:50
شما بگید وقتی یه ادم همزمان فیتیله ببینه وشکلات بخوره وبخواد بخوابه چی میشه. معین الدین اینکارو کرد اون سه تا کار رو همزمان انجام داد وبه نظر من کار بی نظیریه و جای تشویق داره. نظر شما چیه؟
-
معین الدین در هفته ای که گذشت
شنبه 14 اردیبهشت 1387 14:41
سلام وصد سلام به همه ی دوستای خوب معین الدین .همونطوری گفته بودم یه هفته نتونستم بیام وعکسای معین رو بزارم ولی عوضش یه چند تا عکس که البته( چون جدیدا معین نمی زاره ازش عکس بگیرم ) کم هستند رو گذاشتم. خوب بزارید اولشو اینطوری شروع کنم که :اقا معین الدین از تونل خیلی خوشش میاد وقتی کوچکتر بود به تونل میگفت تونن ولی الان...
-
معین الدین ومهرایین کوچولو دوست کوچولوش
شنبه 7 اردیبهشت 1387 20:00
اینم یکی از دوستای معین الدینه که میتونن همدیگرو از نزدیک ببینن . یک دختر کوچولوی با مزه که خیلی کاراش شیرینه منم که عاشق بچه کوچولوهام دیگه از وقتی میرم پیشش ولش نمی کنم. در واقع وقتی بچه ی تو این سن میبینم از خود بی خود میشم. تو این عکس معین قاب دوربینمو بزور ازش گرفته داده به من وگفته که بیدیر گرست(بگیر گرفت). خوب...
-
شایان کوچولو رو داشت یادمون می رفت
شنبه 7 اردیبهشت 1387 14:50
-
عکس دو دوست کوچولو زیبای معین الدین (ارتین وکیان )
شنبه 7 اردیبهشت 1387 14:33
ارتین و کیان الهی هزار سال عمر کنید و پسرهای خوبی برای ماماناتون باشد هیچ وقت هیچ وقتم اذیتشون نکنید . ببینید چقدر دوستون دارن ازتون عکسای قشنگ میگیرن و کلی زحمت می کشن که براتون یه خاطره ی خوب به جا بمونه .پس قدرشونو بدونید . منم از نینی کوچولوها خیلی خوشم میاد رو دوستی معین الدین که می تونید از الان حساب کنید ولی...
-
ای ول با با تو دیگه کی هستی ببین به چی میگه جارو برقی
شنبه 7 اردیبهشت 1387 14:26
دیروز یعنی جمعه بابای معین الدین رفته بود قم برای مجلس ترحیم مادر یکی از دوستانش . من ومعین الدین شده بودیم تنهای تنها ولی تو قسمت قبلی گفته بودم که بدلیل تقارن دیروز با روز فیتیله ای اولش به ما خوش گذشت ولی بعدش کم کم تنهایی اومد سراغمون ولی ما نذاشتیم زیاد اذیتمون بکنه. خودمونو سر گرم کردیم تا باباش بیاد . باباش که...