معین الدین و بعد از ظهر روز دوم اردیبهشت۱۳۸۷

اولین عکس رو موقع رفتن بیرون از معین گرفتم. دومیرو  وقتی بهش گفتم بخند تا ازت عکس بگیرم ازش گرفتم. بعد تو ماشین خودش بهم گفت ازم عکس بیدیر.وقتی رسیدیم به مغازه تا بابای معین الدین بره وبرای خونه خرید کنه معین به من گفت عمو جون بزن (منظورش همون برنامه ی فیتیله بود که من براش تو موبایلم ریخته بودم)من بلافاصله ازش عکس گرفتم نتیجش این شد که می بینید.تو ایستگاه بعدی که باباش از ماشین پیاده شد تا بره به کارش برسه اونم چشمشو دور دید و رفت پشت فرمون. وقتی رسیدیم خونه از اونجایی که رفته بود ارایشگاه باید می رفت حموم. در اخر هم طبق معمول همیشه برنامه ی فیتیله و دیگر هیچ. 

معین الدین - پارک- شیطونی - کثیف کاری - ناهار -فیتیله-لالا

صبح روز دوشنبه .یه هوای افتابی و عالی .معین الدین داره میره پارک.توپارک داره مورچه ها رو با ذوق و شوق میبینهدراز کشیده رو سبزه هاو افتاب می گیرهسبزه ها رو امروز گره می زنه .البته سیزده بدر هم این کارو کرداخر سر تو خونه در حال دیدن برنامه ی زیبای فیتیله داره ناهار می خوره .ناهار خوردنش هم که می بینید تو قابلمه و با این وضع اصف بار . در انتها دیگه البته از این صحنه نشد که عکس بگیرم از معین الدین گریه که عمو جونو یعنی همون فیتیله رو خاموش نکن از من که نه تو باید بخوابی وقتی بیدار شدی دوباره برات می زارم .دست اخر من تسلیم شدم و اون خودش پای برنامه خوابش برد . این اتفاقاهم که گفتم مال همین نیم ساعت پیشه.