ای ول با با تو دیگه کی هستی ببین به چی میگه جارو برقی

دیروز یعنی جمعه بابای معین الدین رفته بود قم برای مجلس ترحیم مادر یکی از دوستانش . من ومعین الدین شده بودیم تنهای تنها ولی تو قسمت قبلی گفته بودم که بدلیل تقارن دیروز با روز  فیتیله ای اولش به ما خوش گذشت ولی بعدش کم کم تنهایی اومد سراغمون ولی ما نذاشتیم زیاد اذیتمون بکنه. خودمونو سر گرم کردیم تا باباش بیاد . باباش که اومد با اینکه خسته بود اما بازم معین رو برد پارک . اون عکسی هم که معین رو چمدونه رو باید براتون توضیح بدم که اصلا اون چمدون برای چیه. خوب ما اهل شمال ایرانیم مازندران .بابل. هر یه ماه در میون برای حدود یه هفته میریم اونجا تا معین مامان پری و پدر جون و  دایی پویا و خاله سحر ومادر جون و عمو مصطفی و بابا جونشو ببینه و کلی کیف کنه . فردا هم داریم می ریم جای همتونو شمال خالی می کنم . از اینا بگذریم دیروز تو پمپ بنزین یه هو چشمش افتاد به این وسیله ای که میبینید که خودمم نمی دونم اسمش چیه و یه دفعه گفت بابا برگی(جارو برقی)و منم کلی به این حرفش خندیدم.یه جمله ی جالبی که امروز بهم گفت این بود که :خرسیشو بغل کرد وگفت میمیرم براش من داشتم شاخ در می اوردم باورم نمیشد که یک همچین جمله ای رو بدون نقص بگه کلی ذوق کردم . از هفته ی قبل که عمو جوناش براش شعر چشم چشم دو ابرو رو خوندن (تو برنامه ی فیتیله)همش این شعرو می خونه .در اخر هم نگاه کنید چه مهربون وبا ادبه داره برای همه ی اونایی که اومدن ونظر دادن یعنی در واقع قدم رو چشممون گذاشتن بای بای می کنه مخصوصا کیان کوچولوکه دومین دوست کوچولوشه که تو اینترنت پیدا کرده عکسشم  جدا با عکس نی نی ارتین توقسمت بعدی می زارم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد